loading...

اسلام

دين اسلام

بازدید : 243
سه شنبه 16 ارديبهشت 1399 زمان : 11:18

نماز صبح برخلاف تصور همه از اهميت ويزه اي برخوردار است ولي امروزه متاسفانه به دليل تغيير سبك زندگي، اكثر افراد نماز صبحشان قضا مي شود. آسموني در اين مقاله تعدادي از فضايل خواندن نماز صبح را براي شما عزيزان عنوان مي كند.
اهميت نماز صبح (به ويژه نماز جماعت صبح) از نظر قرآن و روايات:
الف) از نظر قرآن:
قرآن مي فرمايد: «أَقِمِ الصّلاةَ لِدُلُوكِ الشّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللّيلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُودًا»؛
نماز را از زوال خورشيد، تا نهايت تاريكي شب، (نيمه شب) بر پادار و همچنين قرآن فجر (نماز صبح) را؛ چرا كه قرآن فجر، مورد مشاهده (فرشتگان شب و روز) است.
طبق رواياتي در ذيل آيه شريفه وارد شده است، مقصود از «قرآن الفجر» نماز صبح است و اين روايات را دانشمندان شيعه و اهل تسنن نقل كرده اند.
امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) فرموده اند: منظور از «قرآن الفجر» نماز صبح است.
برخي از نكات اين آيه شريفه:
اهميت و جايگاه ويژه نماز صبح نسبت به ساير نمازها (ان قرآن الفجر كان مشهودا).
مطلوبيت و فضيلت اقامه نماز صبح در اول وقت (طلوع فجر).
نماز صبح در اول فجر، مورد شهود و نظاره ويژه «ملائكه شب و روز» است و هر دو گروه ثواب نماز صبح را مينويسند.
اهتمام به اقامه نماز صبح همراه با جماعت.
احتمال دارد كه ذكر صفت مشهود براي نماز صبح، نوعي تشويق به اين باشد كه شايسته است انجام آن در معرض شهود و ديد همگان باشد.
علامه طباطبايي مي فرمايد: «روايات از طرق عامه و خاصه متفقاً جملي «ان قرآن الفجر كان مشهودا» را تفسير كرده اند به اينكه : نماز صبح را هم ملائكه شب (در موقع مراجعت) و هم ملائكه صبح (در موقع آمدن) مي بينند».
و نيز در بحث روايتي، پس از نقل اخبار در ذيل آيه شريفه مي فرمايد : «تفسير مشهود بودن «قرآن فجر» در روايات شيعه و سني، به اينكه چون ملائكه شب و روز آن را مي بينند، آن قدر در اين دو طايفه بسيار است كه نزديك است به حدّ تواتر برسد و در بعضي از آنها همان طور كه گذشت، شهادت خدا و ديدن مسلمين نيز اضافه شده است».
نماز تنها عبادتي است كه به نام «قرآن» توصيف شده است (قرآن الفجر).
قرآن و تلاوت آن در نماز، محور اصلي است. (قرآن الفجر)
«قرآن الفجر» در آيه عطف است به كلمه «الصلوة» كه تقديرش چنين مي شود: «و اقم قرآن الفجر» كه مراد از آن، نماز صبح است و چون مشتمل بر قرائت قرآن است، آن را «قرآن صبح» خوانده؛ چون روايات همه متفق اند بر اينكه مراد از «قرآن الفجر» همان نماز صبح است.

ادامه مطلب فضيلت و اهميت نماز صبح

بازدید : 228
سه شنبه 16 ارديبهشت 1399 زمان : 11:18

خُوب، بحث ما پيرامون سرّ اذان و اقامه بود. حالا امشب به ياري خداي عزوجل، ابتدا مي‌خواهيم معناي "الله" و "اكبر" رو خدمت شما مطرح كنيم؛ تا يك مقدار به سرِّ اين اسم مبارك بيشتر نزديك بشيم. و بدانيم كه چه سرّي است كه در نماز، شروعِ نماز ما با تكبير است؛ و در هر فصلي براي رفتن به ركوع و سر برداشتن از ركوع همش تكبير [گفته مي‌شود]؛ و اذان و اقامه ما نيز با تكبير شروع مي‌شود؟حالا ابتدا راجع به الله‌اكبر، اولاً اين‌كه گفته مي‌شود الله اسمي براي ذات است؛ اجازه بدين من اول معناي كلمه اسم رو خدمت شما مطرح بكنم. اسم يعني چي؟


اسم در نزد اهل لغت و اهل معرفت يعني چي؟​ اسم در نزد اهل لغت و اهل معرفت يعني چي؟​اسم در نزد اهل لغت و اهل معرفت يعني چي؟​آقا، مي‌فرمايند اسم در عُرفِ لغت يه معنا دارد و اون يعني لفظي كه دلالتِ بر مسمي مي‌كند. يعني دلالت مي‌كند بر يه شخص يا بر يه چيز. به اين ميگن اسم. مثلاً شما ميگي فرض كن "درخت"، اين اسم دلالت مي‌كند بر اون مسمي. اين معنا در اصطلاح اهل لغت است. اما در نزد اهل معرفت يه معناي ديگري دارد و اون اينه مي‌فرمايند: اصلاً كلمۀ اسم، يعني ذات با يك تَعيُّن خاص. حالا من يه مثال بزنم كه يه مقدار مطلب انشا الله براي همه قابل‌توجه بشود. مثلاً شما مي‌گوييد: كلمه "مِنْبَر". در اصطلاح اهل لغت اين "مِنْبَر" يه لفظي است كه دلالت مي‌كند بر اين مسمي، اين چوب‌ها با اين هيئت خاص. اما گفتيم در نزد اهل معرفت " مِنْبَر" درواقع خود اين ذات است. حالا به كلمه " مِنْبَر" توجه بكنيد، كلمه " مِنْبَر" از مادۀ " نَبر" است. نَبر به معناي اون ارتفاع صوت است. بعد " مِنْبَر" يعني محلي كه درواقع بر آن ارتفاعِ صوت است. شخص مي‌آيد روي اون مي‌نشينه چون بالاتر از بقيه قرار مي‌گيره صداشو مي‌تونه بالا بياره و به همه برساند.


اسم ذات احتياج به اسم ديگر دارد.​ اسم ذات احتياج به اسم ديگر دارد.​اسم ذات احتياج به اسم ديگر دارد.​اسم يعني اين ذات، يعني همين حالتي كه هست. پس بنابراين اون اسمي كه مي‌گيم ذات است؛ خود اين درواقع احتياج به يك اسم ديگر پيدا مي‌كند. يعني شما وقتي مي‌گوييد "مِنْبَر"، لفظ نيست. يعني خود اين هيئت. حالا براي اينكه در ذهن ما اين هيئت تجسم پيدا بكند؛ ما اولاً يه لفظ براش مياريم كه اون لفظ اون وقت يه مفهوم دارد [كه] اون مفهوم دلالت مي‌كند بر اين. بنابراين مي‌فرمايند اين "اسمي" كه در عُرف اهل لغت ميگن، درواقع اسمِ اسمِ اسم است. پس كلمۀ اسم، اينكه مي‌گيم: حالا "الله" اسم است؛ نه! قرضم اين بود كه شما اين معنا رو توجه كنيد.


"الله" يعني خود اون ذات. نه لفظي كه دلالت بر اون ذات مي‌كند.​ "الله" يعني خود اون ذات. نه لفظي كه دلالت بر اون ذات مي‌كند.​پس الله اگر گفته مي‌شود اسم است نه اين‌كه الله يه لفظي است، ال و لام و حمزه و لام و ها (الله) كه اين‌ها دلالت مي‌كند بر اون ذات.نه! بلكه الله خود اون ذات است. عنايت فرموديد؟ بر همين اساس مي‌فرمايند: همون طور كه كنه ذات هرگز شناخته نمي‌شود؛ لفظ شريف الله هم هرگز معنايش را كسي نمي‌تونه بفهمد. دقت كرديد؟! الله يعني خود اون ذات. نه لفظي كه دلالت بر اون ذات مي‌كند. خيلي فرق است.

ادامه مطلب اسرار اذان و اقامه استاد سعادتفر

بازدید : 253
سه شنبه 16 ارديبهشت 1399 زمان : 11:18

سرّ فصول اذان ​خوب بحث ما پيرامون سر اذان و اقامه بود. در جلسات قبل معناي كلمه اذان رو خدمت شما عرض كرديم. حالا به ياري خداي عزوجل ديگه بريم سراغ سرّ فصول اذان.

فصول اذان از نزد خداي عزوجل نازل شده است. ​ فصول اذان از نزد خداي عزوجل نازل شده است. ​فصول اذان از نزد خداي عزوجل نازل شده است. ​اولاً قبل از شروع راجع به سرّ خود اذان، يه مطلب رو خدمت شما عرض بكنم و اون اينكه اذان و اقامه هردو مُنَزَّل مِن عِندِالله اند. يعني اين‌ها مستقيماً از ناحيۀ خداي عزوجل نازل شده است. و به تعبير آيۀ قرآن: "إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ". هر چيزي در نزد ما خزينۀ اون هست. و ما با يك قدر و اندازۀ معين اون رو نازل مي‌كنيم. پس اذان، مُنَزَّل مِن عِندِالله است.


نزول اذان - ياد دادن اذان به بلال
نزول اذان - ياد دادن اذان به بلالنزول اذان - ياد دادن اذان به بلالحالا روايت رو بشنويد. اين روايت رو منصور بن حازم عن ابي‌عبدالله عليه‌السلام ازامام صادق(ع) نقل مي‌كند. مي‌گويد: " لمّا هبط جبرئيل بالاذان على رسول اللّه - صلي‌الله عليه و آله و سلم- و كان رأسه في حجر علي- عليه‌السلام". ميگه درحالي‌كه رسول اكرم سرشان رو بر دامن اميرالمؤمنين گذاشته بودند؛ " فاذَّنَ جبريل (ع)" جبريل (ع) اذان گفت: " فلمّا انتبه رسول اللّه - صلي‌الله عليه و آله و سلم - قال (رسول‌الله): علي سمعت؟ ". بعد وقتي‌كه تمام شد رسول اكرم به اميرالمؤمنين فرمودند: يا علي، شنيدي؟ حضرت فرمودند: نعم يا رسول‌الله، بله منم شنيدم.بعد حضرت فرمودند: حفظتَ اين فصول رو حفظ كردي ؟ قال: نعم، حضرت فرمود: بلي.پيامبر فرموند: ادع لي بلالًا، فدعا علي- عليه‌السلام - بلالًا فعلّمه. پس برو بلال رو صدا بزن و اين فصول رو ياد او بده. و اون اذان بگويد. پس اين فصول اذان از نزد خداي عزوجل نازل شده است.

پيامبر(ص) خودشان چگونه اذان مي‌گفتند؟​ پيامبر(ص) خودشان چگونه اذان مي‌گفتند؟​پيامبر(ص) خودشان چگونه اذان مي‌گفتند؟​گاهي سؤالي مطرح مي‌شود كه خود رسول اكرم اذان مي‌گفتند؛ چه جور مي‌گفتند؟ داريم حضرت عيناً همين فصول، و وقتي به نام خودشان مي‌رسيد گاهي همان " أشهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُول اللَّه" رو به همين شكل و گاهي به "أشهَدُ أَنَيّ رَسُول اللَّه" هم اذان مي‌گفتند.چون مُنَزَّل من عندالله است؛ خود پيامبر مامور به اين اذان و شهادت ميشن و عيناً شهادت ميدن. پس اين يه مطلبي بود كه اول انسان بايد توجه بكند كه اين اذان، مُنَزَّل است.

اهميت اذان و اقامه گفتن در ابتداي نماز​ اهميت اذان و اقامه گفتن در ابتداي نماز​اهميت اذان و اقامه گفتن در ابتداي نماز​خود خداي عزوجل دستور داده است كه مواقع نماز كه فرامي‌رسد درواقع با اين الفاظ اذان گفته بشود و همچنين وقت ورود به نماز. و بر همين اساس روايات متعددي است. مثلاً در روايت داريم (برخي از اون هارو عرض مي‌كنم) كه فرمودند: وقتي كسي اذان مي‌گويد كانّه، مُلك و ملكوت با او همراهي مي‌كنند و اذان مي‌گويند. و همين‌جا اين دستور هم به ما داده‌شده كه فرمودند: من صلي باذان و اقامة"، يعني كسي كه در وقت نمازش اذان و اقامه بگويد، فرمودند: "صلي خلفه صفان من الملائكة" دو صف از ملائكه ميان به اون اقتدا مي‌كنند. كانّه او مي‌شود امام الملائكه. در اين زمينه روايات متعددي است كه ديگه نمي‌خواهيم زياد در اين بخش معطل بشيم.

ادامه مطلب اسرار اذان و اقامه استاد سعادتفر قسمت سوم

بازدید : 255
سه شنبه 16 ارديبهشت 1399 زمان : 11:18

سيد محمد جزايري متخصص ارتوپد در گفتگو با مهر، در توصيه به زائران اربعين براي داشتن سفري مطلوب گفت: زائران كربلاي معلي در سفر خود بايد نكات ضروري درباره نوع كوله پشتي، كفش مناسب و غيره را رعايت كرده تا در سفر با دردهاي جسماني روبرو نشوند.

جزايري با اشاره به ويژگي كوله پشتي مناسب براي سفر اربعين عنوان كرد: بهتر است در مسير از كوله پشتي هاي سبك استفاده كرده و از حمل وسايل غير ضروري خودداري شود.

وي اضافه كرد: از سوي ديگر وزن كوله پشتي در دو طرف بايد متعادل بوده و يك سمت سنگين تر نباشد تا موجب شانه درد نشود.

اين متخصص ارتوپد با بيان اينكه زائران از كوله هايي با بند هاي سفت استفاده نكنند تا موجب آسيب به پوست شانه نشود، تصريح كرد: در صورتي كه بند كوله پشتي باعث فشار به ناحيه شانه شد، بهتر است تا بين بند كوله و شانه از يك پارچه يا حوله استفاده شود.

جزايري با بيان اينكه براي پيشگيري از مشكلاتي از قبيل كمر درد از كوله پشتي هاي نرم استفاده شود، اظهار كرد: كوله پشتي بايد نرم بوده تا علاوه بر آسيب نرساندن به پوست كمر موجب زخم شدن پوست و ايجاد درد در اين ناحيه نشود.

براي مطالعه ي ادامه مطلب كليك كنيد

بازدید : 260
سه شنبه 16 ارديبهشت 1399 زمان : 11:18

روز 20 صفر مصادف با اربعين حسيني زماني است كه حرم امام حسين (ع‌) يعني كاروان‌ اسرا، از شام به مدينه مراجعت كردند. روز اربعين روزي است كه جابر بن عبدالله بن‌ حرام انصاري‌، صحابي رسول خدا (ص‌)، از مدينه به كربلا رسيد تا به زيارت‌ قبر امام حسين (ع‌) بشتابد و او نخستين كسي است از مردمان كه قبر آن‌ حضرت را زيارت كرد.

تحقيق در مورد اربعين حسيني . انشا در مورد اربعين حسيني . اربعين حسيني چيست؟اربعين حسيني در متون مذهبيبايد ديد در كهن‌ترين متون مذهبي ما، از «اربعين‌« چگونه ياد شده است‌. به عبارت ‌ديگر دليل برزگداشت اربعين چيست‌؟ مهمترين نكته درباره اربعين‌، روايت امام عسكري (ع‌) است‌. حضرت در روايتي كه در منابع ‌مختلف از ايشان نقل شده فرموده‌اند: «نشانه‌هاي مؤمن پنج چيز است‌: خواندن 51 ركعت نماز (17 ركعت نماز واجب + 11 نماز شب + 23نوافل‌)، زيارت اربعين، انگشتري در دست راست، وجود آثار سجده ‌بر پيشاني و بلند خواندن بسم الله در نماز».
اين حديث تنها مدرك معتبري است كه جداي از خود زيارت اربعين كه در منابع دعايي آمده‌، به اربعين امام حسين (ع‌) و بزرگداشت آن روز تصريح كرده ‌است‌.

براي مطالعه ي ادامه مطلب كليك كنيد

بازدید : 257
سه شنبه 16 ارديبهشت 1399 زمان : 11:18

روز نهم ماه محرم كه معروف به تاسوعا است، آخرين روزى بود كه امام حسين(ع) و يارانش شبانگاه آن را درك كرده بودند و اين روز به شب عاشورا پيوند خورد. بدين جهت در نزد مسلمانان و محبان اهل بيت(ع) از اهميت بالايى برخوردار است. مسلمانان تاريخ‌ساز ايران اسلامى همچون بسياري از مسلمانان سراسر گيتي، اين روز را منتسب به غيرت‌الله و ساقي دشت كربلا، حضرت ابوالفضل العباس (ع) مي‌دانند، بسان روز عاشورا گرامى داشته و به سوگوارى مى‌پردازند.تاسوعا بزرگداشت شهادت اسوه ايثار و ادب و دلاوري و وفا و حق‌گذاري عباس بن علي(ع) است و با گذشت بيش از هزار و سيصد سال، هنوز تاريخ، روشن از كرامت‌هاي اوست و نام او با وفا و ادب و مردانگي همراه است.آن سردار فداكار با لبي تشنه و جگري سوخته، پا به فرات گذاشت، امّا جوانمردي و وفايش نگذاشت كه او آب بنوشد و امام و اهل ‏بيت(ع) و كودكان تشنه كام باشند. لب تشنه از فرات بيرون آمد تا آب را به كودكان برساند.خود از آب ننوشيد و فرات را تشنه لب‌هاي خويش نهاد و برگشت و دستِ عطش فرات، ديگر هرگز به دامن وفاي عباس نرسيد. اين ايثار را كجا مي‏توان يافت و اين همه فداكاري مگر در واژه مي‌گنجد و با كلام قابل بيان است؟دستان ابواالفضل(ع) قلم شد و اين دست‌ها براي آزادگان جهان علم گشت و عباس آموزگار بي‌بديل فتوّت و مردانگي در تاريخ شد و چه به حق او را غيرت‌الله العظميم ناميده‌اند.
در اين روز مهم، چند رويداد سرنوشت‌ساز در سرزمين كربلا واقع شد كه به آن‌ها اشاره مى‌كنيم:شمر بن ذى الجوشن كه در دشمنى به اهل بيت(ع) پيش قدم‌تر از ديگران بود و با حرارت ويژه‌اى در واقعه كربلا حضور به هم رسانيد، نامه شديد اللحن عبيدالله را در روز نهم ماه محرم به دست عمر بن سعد رسانيد و او را از منظور عبيدالله باخبر گردانيد.پسر سعد كه نسبت به صلح با امام حسين(ع) خوشبين بود و در اين راه تلاش زيادى به عمل آورده بود، يك باره در برابر نامه عبيدالله قرار گرفت و راه گريزى براى خود نيافت. او على رغم ميلش يا با امام حسين عليه السلام بايد نبرد مى‌كرد و يا فرماندهى را از دست مى‌داد و براى هميشه از دست‌يابى به حكومت رى محروم مي‌شد.پذيرفتن هر يك از اين دو راه براى او دشوار بود، ولى حب رياست و هواى نفس، چنان بر وى غلبه يافته بود كه بدون در نظر گرفتن قيامت و موقعيت دينى و اجتماعى امام حسين(ع) و قرابت وى با پيامبر(ص)، راه نخست را انتخاب كرد و با اين نيت كه مى‌توان امام حسين(ع) را به شهادت رسانيد ولى پس از آن، توبه كرد و در پيشگاه جدش محمد مصطفى(ص) درخواست بخشش نمود؛ ولى اگر حكومت رى را از دست بدهد، هرگز به آن نخواهد رسيد، تصميم گرفت كه فرمان عبيدالله را اجرا كند و با امام حسين(ع) به نبرد بپردازد. به همين جهت سپاهيانش را آرايش داد و آنان را آماده حمله نمود.شمر، كه فرمانده پيادگان قشون عمر بن سعد و از عناصر كليدى و پليد واقعه كربلا بود، در عصر روز تاسوعا، امان نامه اى از عمر بن سعد براى چهار فرزند رشيد و دلاور ام البنين عليهاالسلام يعنى عباس، عبدالله، جعفر و عثمان از برادران پدرى امام حسين (ع) آورد تا آنان را از سپاه خداجوى و حقيقت طلب امام حسين(ع) جدا سازد.ام البنين، همسر حضرت على(ع) داراى چهار فرزند دلاور و فداكار بود كه همگى در ركاب برادر و امامشان حضرت اباعبدالله الحسين (ع) در كربلا حاضر بودند.حضرت عباس(ع) كه بزرگ‌ترين آنان است، از شهرت به سزايى برخوردار بود. وى به خاطر جمال زيبا، قامت موزون، دلاورى، غيرت و شجاعت بى‌مانندش، به «قمر بنى هاشم» معروف شده بود.ام البنين از قبيله بنى كلاب بود كه شمر بن ذى الجوشن نيز به همين تبار انتساب پيدا مى كرد. بدين جهت در عصر تاسوعا به نزديكى خيمه گاه امام حسين(ع) آمد و با صداى بلند فرياد زد: خواهرزادگانم كجايند؟امام حسين(ع) كه منظور شمر را دانسته بود، به برادران خود فرمود: پاسخ شمر را بدهيد. اگر چه او فاسق است و ليكن با شما قرابت و خويشى دارد.حضرت عباس عليه السلام به همراه سه برادر خود، در نزد شمر حاضر شدند و از او پرسيدند: حاجت تو چيست؟ شمر گفت : شما خواهرزادگان منيد. بدانيد تا ساعتى ديگر شعله هاى جنگ برافروخته مى گردد و از ياران حسين بن على عليه السلام زنده نمى ماند. من براى شما امان نامه اى از عمر بن سعد آوردم. شما از اين ساعت در امان هستيد، مشروط بر اين كه دست از يارى برادرتان حسين عليه السلام برداريد و سپاهيانش را ترك كنيد.حضرت عباس عليه السلام كه كانون وفادارى و معدن غيرت بود، بر او بانگ زد: بريده باد دست‌هاى تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه ات. اى دشمن خدا، ما را دستور مى‌دهى كه از ياران برادر و مولايمان حسين عليه السلام دست برداريم و سر در طاعت ملعونان و فرزندان ناپاك آنان درآوريم. آيا ما را امان مى دهى ولى براى فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله امانى نيست؟

براي مطالعه ي ادامه مطلب كليك كنيد

بازدید : 237
سه شنبه 16 ارديبهشت 1399 زمان : 11:18

مقدمهروزها همچنان از پي هم مي‌گذرند و دوباره محرم با آن حال و هواي سحرانگيزش از راه مي‌رسد. دوباره عطر خوش حسيني به مشام مي‌رسد و نواي «ياحسين» گوش جان را نوازش مي‌دهد. زمزمه‌اي كه همواره ورد زبان ملت ايران بوده و با نشأت گرفتن از زمزمه‌ها و نام حسين(ع) بود كه توانستند چنان حوادثي را بيافرينند به طوري كه با گذشت زمان هنوز فعل حسيني‌شان در اذهان حك شده باقي مانده است.
امام حسين ( ع ) به همراه 72 تن از ياران صديقش حماسه‌اي خلق كرد كه حتي با يادآوري آن مي‌توان به عظمت اين نهضت حسيني پي برد و براي حركتها و مبارزات ظلم‌ستيزانه بعدي، در طول تاريخ پس از امام(ع) و يارانش الگويي گشت. در باره رويداد عاشورا بسيار گفته و نوشته‏اند. باز هم جاى گفتن و نوشتن باقى است، چرا كه اين رويداد از چنان ابعاد بزرگ و گسترده‏اى برخوردار است كه هر چه بيش‏تر به تحليل و بررسى آن پرداخته شود زواياى نوتر و تازه‏ترى از آن آشكار خواهد شد. عاشورا نه يك حادثه كه يك فرهنگ است، فرهنگى برخاسته از متن اسلام ناب كه نقش حياتى را در استحكام ريشه ها، رويش شاخه ها و رشد بار و برهاى آن ايفا كرده است. عاشورا هيچ گاه در محدوده زمان و جغرافياى خاصى محصور نمانده است، بلكه همواره الهام بخش تشيع در راستاى حركت ها، جنبش ها و قيام هاى راستين شيعه ـ پل بسيارى از نهضتهاى ديگر ـ در برابر كانون هاى ظلم و كفر و نفاق بوده است. قيام عاشورا از سال 61 هجرى تا امروز همچون چشمه‏اى جوشان و خروشان از آب زلال و گواراى خود تشنگان معرفت و حقيقت را سيراب كرده، و الهام‏بخش بسيارى از نهضت‏هاى حقّ عليه باطل بوده است. انقلاب اسلامى، به رهبرى امام خمينى(ره) از عاشورا حسيني الهام گرفت. وصيت نامه سياسي ـ الهي امام خميني(ره) نيز اين مفاهيم را بيان مي‌دارد كه هر كس خود را بيشتر براي ظلم محيا كنيد ، ظالم بيشتر مي‌شود و اگر در برابر ظالم ايستادگي كنيد ظلم از بين مي‌رود. روحانيت شيعه همواره براى حراست از كيان فرهنگ عاشورا، نه فقط آن را در طول اعصار متمادى بازگو كرده است، بلكه حتى به بازسازى آن و پاسدارى از ارزش هاى ناشى از آن پرداخته است. بازسازى مضامين و مفاهيم بلند فرهنگ عاشورا در هر عصر و زمانى به فراخور حال آن زمان، تأثير بسيار شگرف و سازنده اى در راه پيشبرد اهداف مقدسى همچون نشر معارف و فرهنگ اسلام ناب، بر جاى نهاده است. تاريخ شيعه گواه صادق و روشنى از اين بازسازى‏ها است. اين بار نيز آذرخشى ديگر از آسمان كربلا درخشيد كه نور آن مشعل فروزان راه حق طلبان و حقيقت جويان، و ابهت و صلاى آن، در هم كوبنده الحاد و نفاق است. عاشورا رسالت بزرگى را بر دوش همه دينداران به ويژه آگاهان جامعه نهاده است. همگان پس از شناخت ابعاد آن موظف‏اند خود و جامعه خود را با آن مقايسه و از آن درس و عبرت بياموزند، چرا كه زنده بودن تاريخ به ترسيم و تصويب آن و سنجش خودمان با آن است. از اين روى، سخني هر چند كوتاه پيرامون اساسى‏ترين بعد اين حادثه بزرگ است كه در بخشي از آن تحت عنوان « عاشورا در محرم » كه بر گرفته از موضوعات مختلف پيرامون اين حادثه تاريخي خواهد بود بيان مي گردد .
تولد تاريخپنجاه سال از غروب آفتاب آسماني وحي مي‏گذشت و بيش از بيست سال بود كه زمين و زمان از تابش خورشيد قسط و عدالت محروم شده بود، پنجاه سال پيش از اين، پيامبر اسلام(ص) رحلت فرموده بود و در طول اين نيم قرن تنها چهار سال و نه ماه آفتاب عدالت درخشيده بود، ديگر هرچه بود سياهي بود و ستم، ظلم بود و ظلمت، و هرچه عقربه ‌تاريخ پيشتر مي رفت سيطره‌ سياهي و ستم بيشتر مي‏شد و اين سيطره چنان باسرعت پيش مي‏رفت كه ديگر اميد به نور نجاتي نبود، مي‏رفت كه نام قرآن و اسم اسلام نيز به فراموشي سپرده شود و اين، يعني محو حقايق و نابودي انسانيت و به باد دادن تمام زحمات و خدمات پيامبران و اصلاحگران تاريخ؛ به عبارت ديگر تحريف و تدفين تاريخ، تاريخي كه رسولان حق، از آدم تا خاتم به آفرينش آن كمر همت بسته بودند و با تحمل سختيهاي طاقت‏فرسا و با صداقت و صميميت فوق العاده خويش آن را ساخته بودند و چه ميثم‏ها كه در حراست از آن به سر دار نرفته و چه ابوذرها كه به خاطرآن، شكنجه و تبعيد نشده بودند و از همه مهمتر حضرت علي(ع) آن عين عدل و عرفان و انسان كامل در اين راه مقدس شهيد شده و با خون خويش و اين ابرمرد، كسي جز امام حسين(ع) و اين كار سترگ، جز با حماسه بي‏نظير كربلا، نمي‏توانست باشد اين كار با منبر و خطابه يا با نوشتن نامه و رساله تحقق نمي‏يافت، خون خـدا مي‏بايست دين خدا را از نو زنده كند و با شهادت خويش حجاب از چهره‌ اهل تزوير بردارد . حضرت با آگاهي تمام به آخركار وبا شوق واشتياقي وصف ناپذير به ديدار دوست به راه افتاد ورفت كه كربلا راعرش عشق وعاشورا را قيامت قرآن وتولد تاريخ كند كه كرد وحيرت آبادي را بنام كربلا تا ابد زنده وبالنده دربلنداي ابديت پديد آورد كه هنوز هم كه هنوز است جهانخواران وزورمداران وريا كاران تا نام كربلا وعنوان عاشورا را مي شنوند خوابشان آشفته مي شود و كربلا بزرگترين و مهيب‏ترين كابوسي است كه خواب را بر چشم همه يزيديان حرام كرده است .
حسين بن على ( ع )امام سوم شيعيان،شهيد كربلا و خون خدا،كه نهضت عاشورا بر محور فداكارى و جان فشانى آن حضرت شكل گرفت و تاريخ بشرى را سرشار از حماسه و ايثار كرد و درس آزادگى و عزت به انسان داد و با خون خويش كه در كربلا ريخت،درخت اسلام آبيارى شد و امت مسلمان بيدار گشت. سومين امام معصوم، در سوم (يا چهارم) شعبان سال چهارم هجرى در شهر مدينه ديده به جهان گشود. او دومين ثمره پيوند فرخنده حضرت على (ع) و حضرت فاطمه ( س ) دختر پيامبر اسلام (ص) بود. رسول خدا «ص» نام فرزند حضرت زهرا «ع» را «حسين» نهاد.وى مورد علاقه شديد پيامبر خدا «ص» بود و آن حضرت در باره او فرمود: «حسين منى و انا من حسين…»
حسين بن على (ع) مدت شش سال از دوران كودكى خود را در زمان جد بزرگوار خود سپرى كرد و پس از آن حضرت، مدت سى سال در كنار پدرش اميرمومنان حضرت علي (ع) زندگى كرد و در حوادث مهم دوران خلافت ايشان به صورت فعال شركت داشت . پس از شهادت امير مومنان حضرت علي ( ع ) (در سال 40هجرى) امامت به حسن بن على «ع» رسيد ، همچون سربازى مطيع رهبر و مولاى خويش و همراه برادر بود . پس از انعقاد پيمان صلح،با برادرش و بقيه اهل بيت «ع» به مدينه آمدند . مدت ده سال در صحنه سياسى و اجتماعى در كنار برادر بزرگ خود حسن بن على (ع) قرار داشت و پس از شهادت امام حسن(ع) (در سال 50هجرى) بار امامت به دوش سيد الشهدا قرار گرفت در آن دوران ده ساله كه معاويه بر حكومت مسلط بود، امام حسين«ع»همواره يكى از معترضين سرسخت نسبت به سياستهاى معاويه و دستگيريها و قتلهاى او بود و نامه‏هاى متعددى در انتقاد از رويه معاويه در كشتن ياران وفادار به حضرت على «ع» بودند و پيرامون اعمال ناپسند ديگر او نوشت.
در عين حال،حسين بن على «ع» يكى از محورهاى وحدت شيعه و از چهره‏هاى برجسته و شاخصى بود كه مورد توجه قرار داشت و همواره سلطه اموى از نفوذ شخصيت او بيم داشت . با مرگ معاويه در سال 60 هجرى ، يزيد به والى مدينه نوشت كه از امام حسين«ع»به نفع او بيعت بگيرد . اما سيد الشهدا كه فساد يزيد و بى‏لياقتى او را مى‏دانست، از بيعت امتناع كرد و براى نجات اسلام از بليه سلطه يزيد كه به زوال و محو دين مى‏انجاميد ، راه مبارزه را پيش گرفت.از مدينه به مكه هجرت كرد و در پى نامه نگاريهاى كوفيان و شيعيان عراق با آن حضرت و دعوت براى آمدن به كوفه،آن امام ابتدا مسلم بن عقيل را فرستاد و نامه‏هايى براى شيعيان كوفه و بصره نوشت و با دريافت پاسخ كوفيان در بيعتشان با مسلم بن عقيل،در روز هشتم ذيحجه سال 60 هجرى از مكه به سوى عراق،حركت كرد. پيمان‏شكنى كوفيان و شهادت مسلم بن‏عقيل، اوضاع عراق را نامطلوب ساخت و سيدالشهدا كه همراه خانواده، فرزندان و ياران به سوى كوفه مى‏رفت، پيش از رسيدن به كوفه در سرزمين «كربلا» در محاصره سپاه كوفه قرار گرفت . تسليم نيروهاى يزيدى نشد و سرانجام در روز عاشورا در آن سرزمين،مظلومانه و تشنه كام، همراه اصحابش به شهادت رسيد،از آن پس،كربلا كانون الهام و عاشورا سرچشمه قيام و آزادگى شد و كشته شدن وى،سبب زنده شدن اسلام و بيدار شدن وجدان‏هاى خفته گرديد.
تداوم عاشوراديگر بار، محرم فرا رسيد و دلهاي احرار و آزادگان جهان به سوي حسين‏بن‏علي(ع ) متمايل گشت و چشمانشان به واقعه عاشورا دوخته شد؛ واقعه اي كه 1421 سال از وقوع آن مي گذرد؛ اما هنوز، هر سال در سالگشت وقوع آن، نه تنها مسلمانان و شيعيان، بلكه تمامي آزادگان را به سوي خويش جلب مي كند. آنچه در اولين نظر و مطالعه در واقعه عاشورا به چشم مي خورد و جلب توجه مي نمايد ، انگيزه ماوراي مادي اين جنبش عظيم است. حسين بن علي(ع) از سر آغاز قيام خويش و حركت از مدينه، و حتي قبل از آن، نه تنها به عدم پيروزي مادي خويش آگاه بود؛بلكه ازشهادت خود و اسارت خاندانش اطلاع و بارها،از طريق اخبار غيبي توسط پيامبر اكرم (ص) و علي (ع) از شهادت خويش با خبر گشته بود و اين نكته اي بود كه افراد مختلف نيز در مواقف متعدد ، با او در ميـــان مي گذاشتند؛ اما او همچنان بر هدف خويش كه انجام وظيــفه خطير الهي و احياي دين و سنت نبوي بود ، اصرار مي ورزيد . از سوي ديگر اين انگيزه و نيت خدايي قيام حسين (ع) و اصحابش در لحظه به لحظه اين واقعه به چشم مي‏خورد؛ از سبقت گرفتن اصحابش براي شهادت از يكديگر گرفته تا جان باختن طفل 6 ماهه امام حسين (ع) در راه حق و تا آخرين لحظات حيات امام حسين (ع) كه نه تنها تمام هستي خود را در راه حق ، جانانه واگذار نموده است، بلكه هنوز هم خويشتن را تسليم حق مي داند و زير لب زمزمه مي كند: الهي رضا بقضائك، تسليما لامرك، لا معبود سواك.

براي مطالعه ي ادامه مطلب كليك كنيد

بازدید : 300
سه شنبه 16 ارديبهشت 1399 زمان : 11:18

اين روز، پر آوازه ترين روزهاى سال و خاطره آميزترين تاريخ بشرى است . دراين روز بزرگ ، پاى مردى ، فداكارى و سربلندى گروه اندكى از انسان هاى به خدا پيوسته و در برابر ده ها هزار مردان جنگى و جنايت پيشه به نمايش ‍ درآمد. اين روز، روز فداكارى امام حسين عليه السلام و ياران باوفاى وى مى باشد و تا ابد به آنان تعلق خواهد داشت . در اين روز، حوادث و رويدادهاى مهمى در سرزمين كربلا به وقوع پيوست كه براى هميشه در تاريخ انسان ها ثبت و درج خواهد ماند.در اين جا به طور گذرا به اهم رويدادهاى روز عاشورا مى پردازيم:
الف - قبل از شهادت امام حسين عليه‌السلام:
1 - تنظيم سپاه:امام حسين عليه السلام پس از نماز صبح ، سپاه خويش را كه متشكل از 32 تن سواره و 40 تن پياده بودند، به سه دسته تقسيم كرد. دسته اول را در بخش ميمنه ، دسته دوم را در بخش ميسره و دسته اى را ميان آن دو قرار داد. فرماندهى بخش ميمنه را به ((زهير بن قين )) و فرماندهى بخش ميسره را به ((حبيب بن مظاهر)) واگذار كرد و خود در وسط دو سپاه مستقر شد و بيرق سپاه را به برادرش عباس بن على عليه السلام معروف به قمر بنى هاشم سپرد و خيمه ها را در پشت سر قرار داد. عمر بن سعد نيز سپاهيان جنايت پيشه خود را به چند گروه تقسيم كرد. وى ، فرماندهى بخش ميمنه را به عمر بن حجاج ، فرماندهى بخش ميسره را به شمر بن ذى الجوشن ، فرماندهى سواره نظام را به عروه بن قيس و فرماندهى پياده نظام را به شبث بن ربعى واگذار كرد. وى بيرق ، ننگين سپاه خود را به غلامش ((دريد)) سپرد. دو سپاه در برابر يك ديگر صف آرايى كرده و براى آغاز نبرد سرنوشت ساز، لحظه شمارى مى كردند.
2 - اندرزهاى پيش از نبردامام حسين عليه السلام براى پيش گيرى از نبرد و خون ريزى نيروهاى دو طرف ، تلاش زيادى به عمل آورد و از هر راه ممكن مى خواست از كشتار مسلمانان جلوگيرى نمايد و خون كسى بر زمين نريزد. ولى دشمن كه مغرور از كثرت سپاه خود و قلت ياران امام عليه السلام بود، به هيچ صراطى مستقيم نبود و به هيچ پيشنهادى پاسخ مثبت و كار ساز نمى داند و خواهان تعيين تكليف از راه نبرد و خون ريزى بود. امام حسين عليه السلام در روز عاشورا، برخى از ياران خود را به نزد سپاه دشمن فرستاد تا با آنان گفت و گو كرده و با بيان حقايق و واقعيت ها، آنان را از شرارت و جنايت منصرف كنند. آن حضرت ، خود نيز بارها براى اندرز سپاه كفر پيشه دشمن ، پا پيش نهاد و با بيان خطبه هايى روشن گر، آنان را به حفظ آرامش و عدم خون ريزى دعوت كرد و از جنگ و مبارزه بازداشت . ولى جز تعدادى اندك كه از خواب غفلت بيدار شده و حقيقت را دريافتند و به سپاه آن حضرت پيوستند، بقيه آنان در ضلالت و گمراهى خويش باقى مانده و بر آغاز جنگ اصرار مى كردند.
3 - پشيمانى حر بن يزيدحر بن يزيد تميمى كه از فرماندهان جنگاور و دلير عمر بن سعد بود و همو بود كه در وهله نخست ، راه را بر امام حسين عليه السلام بست و او را به اجبار و اكراه به كربلا رهسپار گردانيد گردانيد: وقتى بزرگوارى امام حسين عليه السلام و حقيقت خواهى وى را ملاحظه كرد و از سوى ديگر شاهد نيت هاى پليد عمر بن سعد و لشكريان عبيدالله بن زياد و جنايت ها و ستم كارى هاى آنان بود، از خواب غفلت و دنياطلبى بيدار شد و در خود احساس نگرانى و ندامت نمود و در وى دگرگونى شگفتى به وجود آمد. به طورى كه يكباره سپاه كفر پيشه عمر بن سعد را ترك و به سوى خيمه گاه امام حسين عليه السلام رهسپار شد. حر به نزد امام حسين عليه السلام رفت و از آن حضرت در خواست عفو و بخشش نمود و از كردار و رفتارهاى پيشين خود اظهار پشيمانى كرد. امام حسين عليه السلام با مهربانى تمام حر بن يزيد را پذيرفت و از وى استقبال كرد و با رفتار خود موجب تقويت ايمان حر گرديد.حر براى روشن گرى سپاه دشمن به سوى آنان برگشت و با معرفى خود و چگونگى هدايت يافتنش ، آنان را به راه خير و سعادت و پيوستن به سپاه حقيقت جوى امام حسين عليه السلام دعوت كرد. (دشمنان كه از ملحق شدن حر به امام حسين عليه السلام بسيار نگران و ملتهب شده بودند، وى را سنگباران و تير باران كرده و از نزديك شدنش به نيروهاى خود بازداشتند. حر به ناچار به سوى خيمه گاه امام حسين عليه السلام برگشت . پيوستن حر به سپاه امام حسين عليه السلام و سخنرانى وى براى سپاه عمر بن سعد در دفاع از امام حسين عليه السلام ، براى عمر بن سعد و ديگر جنگ افروزان دشمن بسيار گران و نگران كننده بود و تاثير زيادى در نيروهاى دشمن به وجود آورد.
4 - هجوم سراسرى سپاه دشمن كه از پيوستن حر و چند نفر ديگر به سپاه امام حسين عليه السلام احساس خطر و ريزش نيرو كرده و ادامه اين وضعيت را به زيان خود مى ديد، فرمان حمله را صادر كرد. عمر بن سعد با رها كردن تيرى به سوى سپاهيان امام حسين عليه السلام جنگ را به طور رسمى آغاز و سپاهيان نگون بخت خود را به نبرد و تهاجم ترغيب و تشويق كرد.در اندك مدتى دو سپاه به يكديگر نزديك شده و با ابزارهاى جنگى آن روز به نبرد پرداختند. در اين نبرد، شگفتى تاريخ به وقوع پيوست و معادلات نظامى در هم ريخت ، و آن ، دفاع يك سپاه كمتر از صد نفر كه برخى از آنان را نوجوانان و يا كهن سالان و سالخوردگان تشكيل مى دادند، در برابر يك سپاه چند ده هزار نفرى بود. اين سپاه اندك ، با دلاورى و دليرى تمام از حيثيت و موجوديت خويش و اعتقادات و اصول مذهبى و سياسى خود دفاع و پاسدارى نموده و مغلوب دشمن نشدند. هر يك از ياران امام حسين عليه السلام با ده ها تن از نيروهاى دشمن به نبرد نابرابر و تن به تن پرداخت ولى هيچ گونه سستى و ترديدى در وى ملاحظه نمى شد و اين روحيه بالاى رزمى اعتقادى براى دشمن ، سنگين و كمر شكن بود. ياران امام حسين عليه السلام با سرافرازى ، به شرف شهادت نايل شده و يا با ادامه دلاورى ، دشمن را مستاصل و زمين گير نمودند.تصور دشمن در آغاز بر اين بود كه سپاه كم عده امام حسين عليه السلام در لحظات نخستين هجوم سراسرى ، نابود شده و از هستى ساقط مى شوند و غائله كربلا به راحتى پايان مى پذيرد، ولى پس از درگير شدن با آنان ، تازه فهميدند كه با كوهى استوار از ايمان و عقيده روبرو شدند و از ميان بردن آنان ، كار آسانى نيست .ياران امام حسين عليه السلام از هکر نست تا عصر عاشورا نبرد را ادامه داده و تا آخرين قطره هاى خون خود از قيام امام حسين عليه السلام پاسدارى كردند.محدث قمى از محمد بن ابى طالب موسوى روايت كرده است كه در اين نبرد، پنجاه تن از ياران امام حسين عليه السلام به شهادت رسيدند.

براي مطالعه ي ادامه مطلب كليك كنيد

بازدید : 206
سه شنبه 16 ارديبهشت 1399 زمان : 11:18

مقدمه:​طبق فرمايش پيامبر اكرم (صل الله عليه و آله) در خطبه غدير موضوع ولايت حضرت علي عليه السلام بايد تا هنگام رستاخيز نسل به نسل و سينه به سينه منتقل شود. در راستاي انجام اين وظيفه شرعي به بررسي وقايع غصب خلافت و امامت پس از پيامبر (صلي الله عليه و آله) از زبان اميرالمؤمنين علي عليه السلام كه در خطبه "شقشقيه " نهج البلاغه به آن اشاره شده مي پردازيم. سپس بحث هاي روايي و تاريخي را در اين مورد عنوان مينماييم. نكته قابل توجه،تعابير امام علي عليه السلام راجع به غاصبين خلافت و احاديث متواتر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله (به روايت عامه و شيعه) در برتري امام علي عليه السلام نسبت به بقيه اصحاب در علم، قضاوت و حكومت است. به اميد آنكه با مطالعه و تأمل در اين خطبه،نكات مفيدي به دست آورده و توانسته باشيم، گامي در راه روشنگري افكار مسلمانان برداريم.
من كنت مولا فهذا علي مولا هركسي كه تا الان من مولايش بودم از اين پس علي مولاي اوست
ماجراي غصب خلافت و امامت از زبان اميرالمؤمنين حضرت علي عليه السلام:​امام علي عليه السلام پس از سالها صبر و سكوت (در ماجراي غصب خلافت) موقعيت را براي آشكارسازي برخي حقايق در مورد انحرافي كه در اسلام به واسطه حضور غاصبين در مسند خلافت ايجاد شده بود، مناسب ديدند و در خطبه شقشقيه به شيوايي و به ترتيب به ماجراي خلافت پس از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله پرداخته و مصيبت هايي كه جامعه اسلامي به واسطه غصب خلافت و انحراف از ولايت و امامت راستين به آن دچار شد را تشريح مي فرمايند. مصيبت هايي كه به تعبير امام عليه السلام باعث پيري هر خردسالي مي شود. در سر آغاز بحث،به ماجراي خلافت ابابكر مي پردازيم.

الف:ماجراي خلافت خليفه اول در خطبه شقشقيه:​"آگاه باشد،به خدا سوگند كه فلان (خليفه اول) خلافت را چون جامه اي برتن كرد و نيك مي دانست كه پايگاه من نسبت به آن چونان محور است به آسياب. سيل ها از من فرو مي ريزد و پرنده را ياراي پرواز به قله رفيع من نيست. پس ميان خود و خلافت پرده اي آويختم و از آن چشم پوشيدم و به ديگر سو گشتم و رخ برتافتم. در انديشه شدم كه با دست شكسته بتازم يا بر آن فضاي ظلماني شكيبايي ورزم، فضايي كه بزرگسالان در آن سالخورده شوند و خردسالان به پيري رسند و مؤمن همچنان رنج كشد تا به لقاي پروردگارش نائل آيد. ديدم،كه شكيبايي در آن حالت خردمندانه تر است و من طريق شكيبايي گزيدم،در حاليكه،همانند كسي بودم كه خاشاك به چشمش رفته و استخوان در گلويش مانده باشد مي ديدم،كه ميراث من به غارت مي رود. تا آن نخستين (خليفه اول) به سراي ديگر شتافت و مسند خلافت را به ديگري واگذاشت."
سؤالي كه به ذهن مي آيد اين است كه آيا مردم خبر از درياي عميق علم حضرت نداشتند كه ايشان مجبور به ذكر حقايق در مورد خود بشوند؟؟! وقتي به اسناد مورد تأييد سني و شيعه مراجعه مي كنيم ميبينيم كه احاديث بسيار معتبري از زبان پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نقل گرديده است كه علي عليه السلام عالم ترين مردم و در امر قضاوت و حكومت لايق ترين آنان است. اما چه مي شود كه پس از پيامبر تمام اين سخنان فراموش مي شود؟! سؤالي است كه تاريخ از مسلمانان صدر اسلام دارد.

مطالعه ي ادامه ويژه نامه غدير

بازدید : 243
سه شنبه 16 ارديبهشت 1399 زمان : 11:18

داستان عيد غدير و ماجراي اعلام ولايت و جانشيني حضرت علي (ع) پس از پيامبر (ص) در مكاني به نام غدير خم در هنگام بازگشت پيامبر از حجه‌الوداع.عيد غدير از بزرگترين اعياد مسلمانان است كه در روايات بسياري بر ارزش و گراميداشت اين روز تاكيد شده است. عيد غدير خم روز اعلام ولايت اميرالمونين و جانشيني ايشان بعد از پيامبر به عنوان امام و ولي مومنان مي‌باشد. روزي كه خداوند بيان مي‌دارد دين را كامل و نعمت را بر بندگان تمام كرده است. در ادامه مي‌توانيد داستان عيد غدير خم را بخوانيد.


ماجرا و داستان عيد غدير خمحضرت محمد مصطفي (ص) در آخرين سال‌هاي عمر گرانبهاي خود، در سال دهم هجرى، عازم سفر حج‏ شدند. در حالي كه جمعيت زيادي كه از ده هزار تا صد هزار تخمين زده شده‌اند ايشان را همراهي مي‌كردند. در آن ماه امام علي(ع) براي تبليغ اسلام در يمن بود و هنگامي كه از تصميم پيامبر (ص) براي سفر حج آگاه شد، همراه عده‌اي به سمت مكه حركت نمود و پيش از آغاز مناسك، به رسول‌ خدا (ص) پيوست. اعمال حج پايان يافت و پيامبر (ص) همراه مسلمانان مكه را ترك و به طرف مدينه حركت كرد. هنگام بازگشت از حجة الوداع در ۱۸ ذي‌الحجه در راه بازگشت از مكه و در وادى غدير خم (محل جدا شدن راههاى مدينه، مصر و عراق) جبرئيل وحى آورد كه « اى رسول خدا، آن چيزى كه از سوى خدا (درباره على) به تو نازل شده به مردم ابلاغ كن، و اگر چنين نكنى رسالت‏ خداى را ابلاغ نكرده‏‌اى‏».

داستان عيد غدير ، عكس ماجراي غدير خم

پس از نزول اين آيه، پيامبر (ص) دستور توقف كاروان را صادر نمود و گفت آناني كه پيشاپيش حركت مي‌كنند، به محل غدير بازگردند و كساني كه عقب مانده‌اند، به كاروان در غدير خم، ملحق شوند. حضرت در آن وادى فرود آمدند و تمامى مردم را در آن گرماى سوزان برگرد خويش جمع نمودند و پس از اقامه نماز ظهر به ايراد خطبه‌اى طولانى پرداختند. پيامبر در حالي كه دست علي (ع) را بلند نمود تا مردم او را ببينند، فرمود:
«اي مردم، آيا من از خود شما، به ولايت شما سزاوار‌تر نيستم؟» مردم پاسخ دادند: آري،‌اي رسول خدا. حضرت فرمود: «خداوند ولي من است و من ولي مؤمنين‌ام و من به خود شما، به ولايت شما سزاوارترم. پس هر كس كه من مولاي اويم، علي مولاي اوست.» رسول خدا (ص) سه بار اين جمله را تكرار كرد و فرمود: «خداوندا، دوست بدار و سرپرستي كن هر كسي را كه علي را دوست دارد و او را مولاي خود بداند و دشمن بدار هر كسي را كه او را دشمن مي‌دارد و ياري نما هر كسي را كه او را ياري مي‌نمايد و به حال خود رها كن هر كس را كه او را وا مي‌گذارد.» سپس خطاب به مردم فرمود: «حاضران اين پيام را به غايبان برسانند.»

براي مطالعه ي ادامه مطلب كليك كنيد

تعداد صفحات : 5

درباره ما
موضوعات
آمار سایت
  • کل مطالب : 54
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 71
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 14
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 106
  • بازدید ماه : 382
  • بازدید سال : 1032
  • بازدید کلی : 22795
  • <
    پیوندهای روزانه
    آرشیو
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    لینک های ویژه